پنجشنبه ۰۷ تیر ۰۳

«خب، ۵۰۰ تانك!» – دنياي 77

اطلاعات جامع و تخصصي در حوزه لوازم خانگي و آشپزخانه را در اينجا جستجو نماييد

«خب، ۵۰۰ تانك!» – دنياي 77

۱۱ بازديد

اول آبان ماه وقتي ابوالحسن بنيصدر مطلع شد كه 2000 تانك به ميماك حمله كرده اند ، او گفت: “زمين زيادي براي حضور اين تعداد تانك در آنجا وجود ندارد.” شخصي كه اين خبر را آورد پاسخ داد: خب 500 تانك! و دوباره رئيس جمهور قبول نكرد و گفت: “آنها اغراق مي كنند و حمله …

«خب، ۵۰۰ تانك!» – دنياي 77 https://d77.ir/خب،-۵۰۰-تانك-دنياي-77/ Wed, 22 Sep 2021 12:14:54 0000 عمومي https://d77.ir/خب،-۵۰۰-تانك-دنياي-77/ اول آبان ماه وقتي ابوالحسن بنيصدر مطلع شد كه 2000 تانك به ميماك حمله كرده اند ، او گفت: “زمين زيادي براي حضور اين تعداد تانك در آنجا وجود ندارد.” شخصي كه اين خبر را آورد پاسخ داد: خب 500 تانك! و دوباره رئيس جمهور قبول نكرد و گفت: “آنها اغراق مي كنند و حمله …

اول آبان ماه وقتي ابوالحسن بنيصدر مطلع شد كه 2000 تانك به ميماك حمله كرده اند ، او گفت: “زمين زيادي براي حضور اين تعداد تانك در آنجا وجود ندارد.” شخصي كه اين خبر را آورد پاسخ داد: خب 500 تانك! و دوباره رئيس جمهور قبول نكرد و گفت: “آنها اغراق مي كنند و حمله جدي نيست!”

به گزارش رسانه دنياي 77 اعتماد به نفس وي نوشت: “نيروهاي عراقي از آغاز ماه سپتامبر مرز ايران را محاصره كرده اند و از پانزدهم حملات خود را به ايلام و كرمانشاه آغاز كردند. در 17 سپتامبر ، خود صدام توافق به اصطلاح الجزاير را شكست – توافق براي پايان دادن به مرز اختلاف بين ايران و عراق – چند روز بعد ، در سال 1980 ، هواپيماهاي جنگي وي چندين فرودگاه و پايگاه هوايي در كشور ما را بمباران كردند. در همان زمان ، نيروهاي زميني او از مرزهاي ما عبور كردند و هرجا كه پا گذاشتند ، غارت و جنايت كردند. جنگ تحميل شد ايران ، و صبر و خويشتن داري ديگر معنايي نداشت (يا دقيقتر ، معنايي شرافتمندانه نداشت).

در خاطرات خود ، يكي از ساكنان شهر مرزي نفتاشهر در اواسط اول سپتامبر 1959 نوشت: “درگيري روز به روز بدتر مي شود. آنها آنقدر خمپاره انداختند و مزارع را به آتش كشيدند كه اكثر آنها آواره شدند. مردم همه شهر از بين رفته است. ما ديگر احساس تنهايي و عجيب نمي كنيم. ما از شهر و كشور خود دور شده ايم. از تمام اثاثيه خانه يك چمدان برداشتيم و بقيه را رها كرديم. روز غم انگيزي بود. به خيابان ها برويد و علف ها را به آتش كشيدم. من به چاه نفت فكر مي كردم كه منبع اقتصاد كشور من بود. “من با خودم گفتم كه اين كفار منابع ما را غارت مي كنند.”

واقعيت اين بود كه ساكنان استان هاي مرزي عراق از تابستان همان سال جنگ را تماشا مي كردند و منتظر حمله بعثي ها و مقابله با نيروهاي دشمن بودند. به قول جعفر شيرعلي نيا (در كتاب دائرclالمعارف جنگ) ، “همه چيز در روابط ايران و عراق رنگ و بوي جنگ در اول سپتامبر 2010 بود. توپخانه عراق مرزهاي ايران را بمباران كرد و مردم عادت كرده بودند منتظر بمانند. فرماندهان مشترك ارتش به روزنامه گفتند: “هيچ كس در پايتخت و شهرهاي دور از مرز تصور نمي كرد كه يك جنگ بزرگ نزديك است ، حتي فرماندهان ارتش.” او مي داند كه آنها نمي توانند كاري انجام دهند ، ما احساس خطر نمي كنيم. رئيس جمهور و فرمانده كل نيروهاي مسلح ايران ، بنيصدر ، بارها گفته اند كه عراقي ها شهامت حمله به ايران را ندارند. عراقي ها مانور مي دهند و هيچ جنگي وجود ندارد ».

به طور خلاصه ، تفاوت هاي شخصي مراكز با آنچه مردم نزديك مرز از زمين تا آسمان مشاهده كردند متفاوت است و از زماني كه بعثي ها چندين پاسگاه مرزي در ايران را اشغال كرده اند ، “متفاوت” باقي مانده است. توهم رئيس جمهور وقت آنقدر زياد بود كه وقتي در 12 سپتامبر مطلع شد كه 2000 تانك به ميم حمله كرده است ، او گفت: “زمين زيادي براي حضور اين تعداد تانك وجود ندارد.” شخصي كه اين خبر را آورد پاسخ داد: خب 500 تانك! و دوباره رئيس جمهور قبول نكرد و گفت: “آنها اغراق مي كنند و حمله جدي نيست!” اما تحسين برانگيز است كه در اكثر ايستهاي بازرسي ، نيروهاي مستقر – كه معمولاً بسيار كوچك بودند – به جاي تخليه ميدان ، مقاومت كردند و شهيد يا مجروح و اسير شدند. در همان الگوي رفتاري ، چهار نفر شهيد و 14 نفر مجروح شدند.

انتهاي پيام

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.